سایت جـامع آستـان وصـال شامل بـخش های شعر , روایت تـاریخی , آمـوزش مداحی , کتـاب , شعـر و مقـتل , آمـوزش قرآن شهید و شهادت , نرم افزارهای مذهبی , رسانه صوتی و تصویری , احادیث , منویـات بزرگان...

مدح و ولادت حضرت زینب سلام الله علیها

شاعر : رضا رسول زاده
نوع شعر : مدح و ولادت
وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن
قالب شعر : ترکیب بند

با درد آمـدیـم و بـه دنـبـال مـرهـمـیـم            کـیـسه به دوش کـوچۀ این نسل آدمیم

مـا را نـوشـتـه انـد گـدایـان اهـل بـیـت            پس بی‌دلـیل نیست که سلطان عـالمیـم


از لطف مادری است به ما راه داده‌اند            صد شکر دور سفرۀ مهـری فراهـمیم

شـیـریـنـی محـبت شان را چـشـیـده‌ایم            با اذن فـاطمه همه سلـمان و محـرمیم

اینجا به یک نفس همه عیسی شوند و ما            عمری نفس نفس زده محـتاج آن دمیم

بیت علی است، چشمۀ تسبـیح داوری

با ایـن سـرا بـهـشـت نـدارد بـرابـری

بـا جـلـوۀ مـحــوّل الاحــوال دیـگـری            امروز داشت بیت عـلی حـال دیگری

حال فرشته های خـداونـد دیـدنی است            مـسـتـانـه می‌زنـنـد پـر و بـال دیگری

زهرا؟ علی؟ نبی؟ نه ... خدا نام او نهاد            زینـب گرفـت نام، به اجـلال دیگـری

حتی به دیدن حسن اشکش ادامه داشت            انـگـار چـشم اوست به دنـبال دیگری

تا گـودی گـلـوی حـسین را نگـاه کرد            پر زد دلـش به منظـر گـودال دیگری

آیـات عـاشـقی است که الهـام می‌شود

بـا دیـدن حــسـیـن چـه آرام مـی‌شــود

معـشوق و عاشقـند کنون روبروی هم            هر دو شدند مست شراب از سبوی هم

گنجینه های عرش سرازیر شد به خاک            تا وا شدند چـشم دو دلـبر به روی هم

از دو بدن عروج به یک روح می‌کنند            وقـتی که می‌کشند نـفـس از گـلوی هم

لبـخـند می زنـنـد ولی گـریـه می‌کـنـند            از حـال مـی‌رونـد دمـادم ز بـوی هـم

بـاشنـد زیـر سـایـۀ هـم تا که زنـده‌انـد            دارند هـر دو در سرشـان آرزوی هم

باید که ما ز کوثر و زمزم وضو کنیم

از زینب و حسین سپس گـفـتگو کـنیم

طوفان ظهور زلف پریشان زینب است            دریا نماد قـلـب خـروشان زینب است

تاریخ و صفحه های طلاکوب آن هنوز            برجسته از درخشش دوران زینب است

امروز اگر قـیـام حـسیـنی نتـیـجـه داد            مدیون خطبه های درخشان زینب است

با صبـر او سـپـاه مـخالـف اسـیـر شد            ایـوب نیز واله و حـیـران زینب است

نامش به دست مـالک دوزخ نـمی‌رسد            آن کس که جزء خیل محبّان زینب است

ما دوستـدار زیـنـب کـبـرای حـیـدریم

ما خاک پای دخـتر زهـرای حـیـدریم

بالش شکست و او پَر خود را نگاه داشت            بالاتر از همه سر خود را نگاه داشت

او هـرچه غـم کـشیـد نیـفـتاد بر زمین            تا نهضت بـرادر خود را نگـاه داشت

چادر به سر، نقاب به رخ، تا زمان مرگ            ارثـیـه های مـادر خود را نگـاه داشت

نا محـرمی نـگـاه به سویـش نمی‌کـنـد            هر بانویی که سنگر خود را نگاه داشت

زینب همان کسی است که مانند فاطمه            آتش گرفت و معجر خود را نگاه داشت

بر دست غیر رشتۀ معجر نداده است

تا سوختن به پای حجاب ایستاده است

ذکر علی الدوام تو غیر از حسین نیست            سر رشتۀ کلام تو غیر از حسین نیست

پیوند خورده‌اند به هم " زینب و حسین "            پس هم ردیف نام تو غیر از حسین نیست

حتی بهشت هم به همین نور روشن است            خورشید روی بام تو غیر از حسین نیست

بـا نـام دلـبـرت سـخـن آغـاز می‌کـنی            هر صبح السلام تو غیر از حسین نیست

از کربلا به کوفه و از کوفه تا به شام            در خطبه ها پیام تو غیر از حسین نیست

دین جان گرفته است به ایمان تو فقط

تکـمیـل شد به قـلـب پریشان تو فـقـط

عصمـت تـنـیـده است به تار نقـاب تو            عـفّـت بهـا گـرفت، ز پـود حـجـاب تو

برداشتی، گذاشت زمین هرچه فاطمه            مانـنـد مـادرت شده رنـگ و لعـاب تو

حفظ قـیام کرب و بلا با تو بود و بس            اسـلام بـیـمـه شد به تـو و انـقـلاب تو

حتی خیال هم سخنی با تو کس نداشت            بــا بــودن بـــرادر عــالـیـجــنـاب تـو

تا مسجد النبی به زیـارت تو رفـتی و            عـبـاس بـود تـا که بـگـیـرد رکـاب تو

یک روز هم رسید که تو باورت نبود

بـالا سـر تـو سـایـۀ آب آورت نــبــود

نقد و بررسی